یکشنبه، مرداد ۲۷، ۱۳۹۲

تاریخ ایران.سلسله بررسی ها و تحقیقات مجموعه دوم. قسمت.هشتم اسماعیل وفا یغمائی



 تاریخ ایران.سلسله بررسی ها و تحقیقات 

مجموعه دوم.
 قسمت.هشتم
اسماعیل وفا یغمائی



سلسله هاي كوچك معاصر با سلجوقيان
تجزيه دولت قدرتمند سلجوقي تنها باعث ايجاد سلسله هاي سلجوقيان كرمان ، عراق و كردستان ، و... نشد بلكه باعث گرديد در گوشه و كنار قلمرو پهناور دولت سلجوقي حكومتهاي ريز و درشت ديگري تشكيل شود و در هر گوشه سلسله اي تشكيل شود . انديشه در باره اوضاع پايان دوران سلجوقي مارا بيشتربا وضعيت زندگي مردم وآينده اي كه با سلسله خوارزمشاهيان و سپس هجوم مغولان از راه ميرسد آشنا ميكند برخي از اين سلسله ها عبارتند از:
1ــ سلسله اميران ترك دانشمنديه
 اينان از فرزندان گمشتكين ابن دانشمند بودند و در قسمتي از آسياي صغير سيواس ، قيساريه، و ملاطيه) تا سال 560 هجري حكومت داشتند.
2ــ غزان خراسان
  اينان به دليل ضعف دولت سلجوقي خراسان را در معرض تاخت و تاز قرار داده و در برخي اوقات تحت سلطه داشتند.
3ــ حكومت غلامان و اميران سنجري در خراسان
اينان شماري از غلامان و اميران مانند طغرل تكين و مؤيد الدين آبه بودند كه مدتها در خراسان حكومت كردند.
4ــ اتابكان دمشق يا آل بوري
اينان فرزندان طغتكين سلجوقي بودند كه تا سال 549 هجري حكومت كردند.
5ــ اتابكان الجزيره و شام
 اينان از فرزندان عماد الدين زنگي پسر آقسنقر حاجب ملكشاه سلجوقي بودند كه تا حدود حمله مغول سلطنت كردند و خود به شاخه هاي اتابكان موصل ، اتابكان شام، اتابكان سنجارو اتابكان الجزيره منشعب شدند.

6ــ اتابكان اربل
 اينان فرزندان زين الدين علي ابن بگتكين بودند و تا سال 630 هجريحكومت كردند.
7ــ اتابكان ارتقي
اتابكان ارتقي از فرزندان ارتق ابن اكسب بودند كه تا سال 712 هجري در ديار بكر حكومت كردند.

8ــ اتابكان آذر بايجان
اينان از فرزندان شمس الدين ايلدگز بودند كه از سال 521 تا سال 626  هجري زمام قدرت را در دست داشتند.اميران سلسله اتابكان آذربايجان عبارتند از:
 1ــاتابك شمس الدين ايلدگز، 541 ــ568هجري .اواعتنايي به سلاطين سلجوقي نداشت ، ري و اصفهان را فتح كرد و اران و آذربايجان شمالي را از گرجيان باز پس گرفت.
2ــ اتابك محمد جهان پهلوان ابن ايلدگز568ــ582هجري .اوبه خوبي سرزمينهاي وسيع تحت امر طغرل سلجوقي را به عنوان اتابك نظم و نظام داد.
3ــ  قزل ارسلان ابن ايلدگز 582ــ587هجري .او با طغرل سلجوقي اختلاف پيدا كرده و او را به زندان افكند ولي شبي اورا در بسترش كشته يافتند.
 4ــ اتابك ابوبكرمحمد ابن جهان پهلوان ،587ــ607هجري .شب و روز اين اتابك به مستي و عشرت ميگذشت و در دوران او، لشكريان زني به نام تامارا كه حكومت گرجستان را در دست داشت همراه با لشكريان شروانشاه سپاه او را شكست داده ومردم زيادي را كشتار كردند.
 5ــ اتابك مظفرالدين اوزبك 607ــ622هجري .او روزگار را به عيش و عشرت و مستي ميگذرانيد و تضاد اصلي در روزگار او مغولان و گرجيان بودند. او در622 هجري از مقابل سلطان جلال الدين خوارزمشاه گريخت و چون اندك زماني بعد جلال الدين زوجه او را به حجله برد اتابك مظفرالدين از اين غصه دق كرد و مرد.
7ــاتابك خاموش قزل ارسلان ابن اوزبك 622ــ626هجري . اتابك خاموش فرزند كرولال اتابك مظفرالدين اوزبك بود و در اساس حلقه اطاعت جلال الدين خوارزمشاه را در گوش داشت . او در سال 626 هجري در الموت در گذشت و همسر او را نيز جلال الدين خوارزمشاه به عقد خود در آورد و سلسله اتابكان آذر بايجان به اين ترتيب به پايان رسيد .


9 ــ سلسله شداديان
اينان ارز اعقاب منوچهر ابن شاوورابن فضلون بودند كه بر ارمنستان حاكم بودند.
  10ــ شاهان ارمنيه
 اينان از فرزندان سكمان قطبي بودند كه تا سال 604 هجري پادشاهي داشتند.
11 ــ سلسله شيبانيان
اينان از اولاد ابو دلف شيباني بودند كه بر اران مسلط بودند.
 12ــ صباحيان يا اسماعيليان
اينان جانشينان حسن صباح بودند كه شماري از دژهاي البرز وجنوب خراسان را در دست داشتند.
 13ــ شـهريـاران آل باوند
  معاصربابخشي از دوران  سلجوقيان دومين گروه شهرياران آل باوند شامل اسپهبد نصره الدوله، اسپهبد علاءالدوله ، اسپهبد حسام الدوله، اسپهبد شمس الملوك  از سالهاي 533 تا606 هجري بر گيلان و طبرستان و قومس حكم راندند .
 14ــ سلسله شروانشاهان  سلسله دوم
 منوچهر ابن يزيد،ابو منصور علي ابن يزيد،قباد ابن يزيد،بخت النصرعلي ابن فلان ابن يزيد، سالار ابن يزيد،فريبرز ابن سالار،فريدون ابن فريبرز از سال 418 تا 525 هجري زمام قدرت را در دست داشتند.
شروانشاهان ، سلسله دوم ،در منطقه شماخي حكومت ميكردندو از خراجگزاران دولت سلجوقي بودند.
 15ــ سلسله احمد يليان
اينان از اوايل قرن ششم هجري در قسمت غربي آذربايجان حكومت ميكردند و چون جدشان احمد يل نام داشت به نام احمد يليان مشهور بودند. تبريز،مراغه و قلعه مستحكم رويين دز تحت سلطه اينان بود. سال 605 هجريسال پايان كار احمد يليان به دست اتابكان اذربايجان است.
  ســلســــله غــــــوريـــان
 543ــ 612 هجري،1056ــ1125 ميلادي
1ــملك سيف الدين سوري غوري543ــ 544هجري .او فاتح غزنين  بود. ملك سيف الدين غوري در سال 544هجري با هجوم مجددبهرامشاه غزنوي در غزنه با وضعي فجيع به قتل رسيد.
2ــ ملك علاءالدين جهانسوز غوري 544ــ556هجري . او به انتقام خون برادرانش غزنين را هفت روز كشتار كرد و به آتش كشيد و اجساد شاهان غزنوي را از گور بيرون كشيد و سوزاند و لقب جهانسوز يافت. جهانسوز در اواخر عمر به دعوت داعيان اسماعيلي مذهب اسماعيلي اختيار كرد .
3ــ ملك سيف الدين محمد ابن غوري556ــ558هجري. او بر خلاف پدرش دستور كشتار اسماعيليان را صادر كرد و در ميدان جنگ به دست سپهسالار خودش به ضرب نيزه مورد حمله قرار گرفت و زخمي شد و تركان غز او را كشتند.
4ــ ملك غياث الدين غوري558ــ500هجري . دوران او به جنگهاي متعدد گذشت و مرزهاي حكومت غوريان از جانب مغرب و جنوب غربي و با فتح پوشنگ ، سيستان ، جوزجانان ، كرمان و مرورود وسعتي عظيم يافت .
5ــ ملك معزالدين غوري 599ــ602 هجري . او پس از جنگهاي بسيار، در سال 602 هجري .با بيست و دو ضربه كارد به دست فداييان اسماعيلي كشته شد.
6ــ ملك غياث الدين محمود ابن غياث الدين غوري 602ــ607هجري . او در سال 607 در جنگ قدرت كشته شد .
7ــ ملك بهاالدين سام غوري، 607 ــ607هجري او به دست  علاالدين اتسز از سلطنت خلع شد.
8 ــ ملك علادالدين اتسز غوري،607ــ 610هجري . در سال 610 هجري به قتل رسيد.
9ــ ملك علاءالدين محمد ابن شجاع الدين علي غوري 610 ــ612هجري . دو سال حكومت كرد و حكومت غوريان با او به دست خوارزمشاهيان بر چيده شد .
 در باره غوريان
 غور ناحيه كوهستاني وسيعي ميان غزنه و هرات در افغانستان كنوني بوده است. اين ناحيه سر چشمه رودهاي هيرمند، مرغاب وهريرود است. غوريان از اين ناحيه برخاستند. آنان مردمي كوه نشين و جنگجو بودند كه به مناسبت وضع كوهستاني سرزمين خود نوعي استقلال داشتند و خود را از نژاد ضحاك ماردوش ازپادشاهان تاريخ دور دست و آميخته با اساطير ايران ميدانستند.غوريان اگر چه در ابتدا تابع غزنويان بودند ولي سرانجام خود موفق شدند حكومتي قدرتمند تاسيس كنند كه مدتها در جدال با غزنويان و سلجوقيان بود. پايتخت اصلي غوريان شهر فيروز كوه در ناحيه غور بود.
ســلســـــله خـوارزمشاهيان
 490ــ 628 هجري،  1099ــ 1237ميلادي
1ــ  قطب الدين محمدانوشتكين خوارزمشاه اول 490ــ522 هجري .او در سال 490 هجري به دستور حكمران خراسان آلتونتاق سمت خوارزم شاهي يافت و به خوارزم رفت و در انجا مستقر گرديد و حكومت خوارزم ، خوارزم ــ شاهي در خاندان او موروثي گرديد.
2ــ  علاءالدوله ابوالمظفر اتسز ابن محمد خوارزمشاه دوم  522ــ551هجري.  او در طول سي سال حكومت خود تابع سلطان سنجر سلجوقي بود . بخش دوم سلطنت او به جنگ با سلطان سنجر گذشت. علاالدوله جنگاوري دلير بود وشماري از شاعران مانند رشيد وطواط، خاقاني و اديب صابر معاصر او بوده و او را مدح گفته اند. او در قوچان در گذشت .
 3ــ  ابوالفتح ايل ارسلان ابن اتسز خوارزمشاه سوم،551 ــ567 هجري . او خدمتگزار و وفادار به سلجوقيان باقي ماندفتح بخارا و سمرقند، جنگ با قراختاييان از وقايع دوران حكومت اوست .
4ــجلال الدين محمود سلطانشاه ابن ايل ارسلان خوارزمشاه چهارم،567ــ568هجري . او به كمك مادرش تركان خاتون فقط چند ماه حكومت كرد و به دست برادرش تكش و با هجوم سپاهيان قراختاييان از سلطنت خلع شد و تكش زمام حكومت خوارزم را در دست گرفت.
 5ــ   سلطان علاالدين تكش ابن ايل ارسلان خوارزمشاه پنجم 568ــ596 هجري .  او با به زير كشيدن برادرش از تخت سلطنت و سرانجام با قتل تركان خاتون كه در پي تاج و تخت خوارزم بود بر تخت سلطنت نشست او پس از جنگهاي فراوان با قراختاييان وساير مدعيان سرانجام نام سلطان بر خود نهاد وسلسله سلجوقيان را بر انداخت وچنان قدرتي به دست اورد كه خليفه وقت براي او خلعت فرستاد اما بزودي ميان او و خليفه اختلاف افتاد و لشكر كشي ميان خوارزمشاهيان و لشكريان خليفه شروع شد. اين ماجرا تا مدتها ادامه داشت و سرانجام خليفه ناصر متوجه شد توان مقابله با نيروهاي خوارزمشاه را ندارد و با او از در آشتي در امد. پس از آن روزگار خوارزمشاه پنجم تا پايان عمر به جدال با اسماعيليه وتلاش تسخير دژهاي انان گذشت.
 6ــ  سلطان علاالدين محمدابن علاءالدين تكش خوارزمشاه ششم 596ــ 618هجري . او پس از سركوب مدعيان خانوادگي سلطنت و فتح مازندران و كرمان و انقراض قراختاييان و گسترش مرزهاي حكومت خود نام خليفه را از خطبه انداخت. ممالك تحت سلطه او سرانجام با ممالك تحت سلطه مغولان هم مرز شد و اين آغاز يكي از غم انگيز ترين ادوار تاريخ ايران است. سلطان محمد خوارزمشاه پادشاهي قدرتمند و بسيار مغروروجبار بود. دوران او دوران گسترش مرزهاي دولت خوارزمشاهيان ، دخالت تركان خاتون مادرجاه طلب ومقتدرسلطان در تمام امور مملكتي، قتل شيخ مجد الدين بغدادي عارف معروف به اتهام ارتباط عاشقانه با تركان خاتون ، بازيچه قرار گرفتن فداييان اسماعيلي عليه خوارزمشاه توسط دستگاه خلافت ، توطئه هاي روحانيون  و فشار فوق العاده اقوام و نزديكان تركان خاتون بر مردم است .او سرانجام در هجوم سيل خانمانسوز مغولان و پس از شكست هاي پي درپي در حال گريز در شوال سال 617 هجري درجزيره آبسكون در دهانه نهر گرگان ، پسرش جلال الدين را به جانشيني بر گزيد و خود به دليل بيماري ذات الجنب واندوه اسارت زنان و دخترانش به دست مغولان و روانه شدن آنان به حرم چنگيزخان و سرداران مغول در گذشت ودر همانجا  به دليل نبودن كفن با لباس يكي از همراهانش كفن گرديد و به خاك سپرده شد .بعدها سلطان جلا ل‌الدين خوارزمشاه جسد اورا به قلعه اردهن منتقل كرد و در آنجا به خاك سپرد و پس از پايان كار جلال الدين ،اوكتاي قا آن دستور داداستخوانهاي خوارزمشاه ششم را از خاك بيرون آوردند و سوختند.
7ــ جلال الدين منكبرني  خوارزمشاه هفتم617ــ628 هجري . پس از فرار سلطان محمد خوارزمشاه  ، جلال الدين به جانشيني او بر گزيده شد ،اما تركان خاتون قصد داشت برادر جلال الدين ، اوزلاغ شاه را به پادشاهي برساندو به همين سبب در صدد قتل جلال الدين برآمدو جلال الدين به خراسان گريخت و در شرايطي بسيار حساس و پر آشوب دخالت تركان خاتون اوضاع را به نفع مغولان وخيم تر كرد.جلال الدين خوارزمشاه شخصيتي شگفت داشت . او يكي از شجاعان و جنگاوران كم نظيرروزگار بود كه در ميدان جنگ ترس نميشناخت .او همچنين در بيرحمي و خونريزي مانند پدر خود بود ودر مجلس عيش و طرب و مجالست زنان همه چيز را به فراموشي ميسپرد . خوارزمشاه هفتم ساليان متمادي با مدعيان مختلف و مغولان جنگيد . جنگ پروان درحوالي غزنين، جنگ سند ، فتح شوشترو وبصره ، فتح آذربايجان و اران، فتح و قتل عام تفليس ، جنگ اصفهان ، فتح اخلاط ، فتح گنجه ، از زمره نبردهاي او در اين سالهاست . جلال الدين خوارزمشاه سرانجام در سال 628هجري درديار بكر از مغولان شكست خورد و هنگام فرار در كوههاي اطراف ميافارقين به دست جماعتي از اكراد به قتل رسيد .تا حدود سي سال پس از قتل اوبسياري از مردم مرگ او را باور نداشتند و در باره او افسانه هاي گوناگون بر زبانها بود . با قتل جلال الدين خوارزمشاه دولت خوارزمشاهيان منقرض شد و ايران در عبور از گذرگاههايي از اجساد صدها هزار كشته و شهرهاي ويران و سوخته تا مدتها تحت حاكميت مغولها قرار گرفت.
در باره خوارزمشاهيان
 خوارزمشاهيان از غلامان ترك نژاد دربار سلجوقيان بودند.اين سلسله در حقيقت از زمان اتسز(521 هجري ) قدرت يافت و با حمله چنگيز خان از بين رفت. خوارزمشاهيان معاصران خلفاي بيست و ششم تا سي و پنجم عباسي بودند.در زمان سلطان محمد خوارزمشاه ، پس از دوران سلجوقيان، مرزهاي ايران به نهايت وسعت خود رسيد . سلطان محمد خوارزمشاه با سرپيچي از فرمان خليفه قصد انقراض عباسيان را داشت كه با حمله مغول مواجه گرديد . دوران خوارزمشاهيان دوران نفوذ فوق العاده صدرهاوروحانيون و فقها بود و سيستم روحانيت به كمك دربار چنان به غارت مردم ميپرداخت كه يكي از قيامهاي بزرگ اين دوران عليه روحانيون به رهبري پيشه وري به نام سنجربه وقوع پيوست و موجب قلع و قمع  فئودالها و روحانيون و سقوط شهر بخارا به دست شورشيان گرديد.چنگيز خان در آغاز قصد حمله به ايران را نداشت و تنها ميخواست با دولت قدرتمند خوارزمشاهيان روابط بازرگاني برقرار كند بويژه كه شمار ارتش خوارزمشاه بسيار بيش از مغولان بود ولي سوء سياست خوارزمشاه و غرور بي اندازه او و بخصوص دخالتهاي تركان خاتون كه براي خود حكومتي در دل حكومت داشت و بسياري عوامل ديگر سيل بنيان كن مغولان را روانه ايران كرد ويكي از بزرگترين و غم انگيز ترين تراژديهاي تاريخ ايران كه سير طبيعي تاريخ ايران را بازهم به كندي هر چه بيشتر دچار كردبه وقوع پيوست .
 خلاصه وکرونولوژی تاریخ ایران
بعد از اسلام
تحقیق و تدوین: اسماعیل وفا یغمائی
 مجموعه دوم:تاریخ ایران پس از اسلام
از فتح ایران تا ظهور جمهوری اسلام 
سلسله چنگيزيان وايلخانيان
617ــ751هجري
الف: پادشاهان اصلي و بزرگ مغول
1ــ چنگيزخان،549ــ624 هجري . چنگيز خان يا تموچين ، فرزند يسوكاي بهادر،خان ورييس قبيله قيات از قبايل مغول بود . او در سن سيزده سالگي به جاي پدر بر مسند خاني قبيله نشست . چنگيز خان پس از شكست و مجازات مدعيان و دشمنان ، طوايف مختلف مغول را با هم متحد كرد و سرانجام  با فتوحات پر پي او، مرزهاي سرزمين تحت تسلط او با مرزهاي دولت خوارزمشاه مجاور هم قرار گرفت . در ابتدا مغولان با خوارزمشاهيان قرار داد بازرگاني امضا كردند و مقرر شد كه دو كشور به مبادلات تجارتي بپردازند و منافع يكديگر را نگهبان باشند اما كشتار بازرگانان مغول به دست غاير خان از نزديكان تركان خاتون وبي توجهي خوارزمشاه در رسيدگي به اين موضوع خشم چنگيز را بر انگيخت و سپاه دويست هزار نفري مغولان در پاييز سال 616 هجري ــ 1219 ميلادي ــ از دره سفلاي جيحون و درياچه آرال روانه ايران شدند . در هجوم مغولان و هراس سلطان محمد خوارزمشاه و عليرغم دليريهاي ساكنان شهرها ، مغولان در حاليكه شهرهاي سوخته و غرق درخون و جسد را پشت سر خود به جا مينهادند ايران خوارزمشاهي را تسخير كردند . چنگيز خان در سال 624  هجري  ــ1227  ميلادي ــ در هفتاد و دو سالگي در گذشت . اوازنظرجسمي فردي بسيار نيرومند ، هوشيارو با اراده ، خونسرد ، بيرحم و با تدبير بود و ازمشكلات و جنگ و پيكار هراسي به دل راه نميداد . چنگيز خان  تا پايان عمرساده زيستي و شيوه زندگي صحرا نشينان را حفظ كرد . از آنجا كه رسم مغولان اين بود كه زنان و دختران و خواهران و مادران اميران مغلوب را به حرم خود روانه كنندتعداد زنان وكساني كه در زمره همخوابگان او قرار گرفتند  تا پانصد تن نوشته شده . فرمان او براي مغولان جنبه آسماني داشت و حتي بعدها براي تولد و ظهوراو افسانه اي خلق شده است كه نشان ميدهد نطفه او توسط نيروهاي غيبي در بطن مادرش قرار داده شده است . چنگيز خان به دانشمندان و علما و صنعتگران وصاحبان حرفه هااحترام ميگذاشت و از آنان براي پيشبرد مقاصد خود استفاده ميكرد .
 نزديكترين مشاور چنگيز محمود يلواج بود كه مسلمان بود و دردولت چنگيز مقامي بسيار معتبر داشت . محمود يلواج حكومت چين شمالي را داشت و پسر او مسعود بيك بر ممالك اويغور و ختن وو كاشغر و ماوراءالنهر حكومت ميكرد . پس از مرگ چنگيز خان چهل تن از زنان و دختران زيبا از نسل اميران و بزرگان  با آرايش تمام و شماري از اسبان گرانبهارا قرباني كردند تا روح او تنها نباشد .بر اساس برخي روايات براي اينكه محل گور چنگيز خان مخفي بماند تمام كارگراني را كه در كار ساختن گور و دفن او حضور داشتند پس از اتمام كار كشتند و نگهباناني كه مسئول اين كشتار بودند در راه بازگشت كشتار كردند و محل گور چنگيز خان ناشناس باقي ماند .
ياساي چنگيزي ، مجموعه قوانين چنگيز خان  در امور كشوري ، لشكري،اجتماعي ، فلسفي و شخصي بود كه مانند كتابي آسماني در ميان مغولان مقدس بودو هرنوع تخطي از آن حرام بود و مجازاتي هولناك در پي داشت .اولين بند ياساي چنگيز آزادي عقيده و مذهب به شرط اعتقاد به خداي واحد است . مجازات دزدي بر اساس قوانين ياسا هفت تا هفتصد ضربه چوب و گاه اعدام است . مجازات زنا در ياساي چنگيزي اعدام و هركس زن ومرد زاني يا زانيه‌اي را در هنگام ارتكاب زنا مشاهده كند ميتواند آنان را بكشد. مجازات لواط ، جادوگري ، شهادت دروغ و جاسوسي مرگ است وشماري از احكام ياساي چنگيزي به نحو غريبي با فتاوي و احكام آخوندها مشابهت دارد . بزرگان مغول ــ ترخانها ــ ميتوانند تا هشت بار مرتكب جرم شده و مجازات نشوند.فرازي از گفته هاي چنگيزخان ساختمان روحي او را به خوبي نشان ميدهد. او ميگويد :
« بالاترين خوشي ها و لذتهاهمانا فتح و غلبه بر دشمنان، تعقيب كردن وگرفتن آنها، كشتن آنها ، گرفتن داراييها و اموال آنها، نظاره چشمان پر اشك خانواده آنها و تملك و تصرف زنان و دختران آنهاست » .
2ــ  اكتاي قاآن ، 626 ــ 639 هجري .  پس از چنگيز خان اكتاي قا آن بر مسند چنگيز خان نشست . در دوران او پس از اندك وقفه اي ادامه كار براي فتوحات بيشتر پي گرفته شد . درهجوم دوم مغولان به سرزمينهاي اسلامي ،  ارمنستان ، اربيل ، نينوا ، سامره ، سيستان ، كابل ، سند ، سيواس ، قيصريه ، و نقاط بسيار ديگر فتح گرديد و به آتش و خون كشيده شد . در زمان اوكتاي قاآن همچنين روس و چركس و بلغار و اروپاي شمالي مورد هجوم لشكريان مغول قرار گرفت و روسيه از سال 336 هجري تادو قرن و نيم بعد تحت حكومت مغولان بود . فتوحات مغولان ادامه داشت كه خبر در گذشت اوكتاي قاآن رسيد و بخشهايي از اروپا از آسيب مغولان مصون ماند . اوكتاي قاآن در سال 639 هجري در گذشت . او بر خلاف پدرش در تمام مدت لشكر كشي ها در مغولستان به شكار و تفريح و عيش و نوش مشغول بود و افراط در نوشيدن شراب سرانجام باعث مرگ او شد .
3ــ توراكينا خاتون، 639ــ 644 هجري . بعد از مرگ اوكتاي قاآن ، از آنجا كه پسرش گيوَ ك خان در مغولستان نبود در ميان مغولان بر سر جانشيني اختلاف پيدا شد. در چنين شرايطي توركينا خاتون همسر اوكتاي و مادر گيوَ ك خان كه زني با تدبير بود و در ميان مغولان به رسم مغولان نفوذ فوق العاده اي داشت زمام حكومت را در دست گرفت و سرانجام پس از چهار سال و نيم موفق شد تاج و تخت مغول را به گيوَ ك خان بسپارد. توركينا خاتون مسيحي بود و در روزگار او مسيحيان در ميان مغولان نفوذ زيادي پيدا كردند.
4ــ  گيوك خان ، 644 ــ 668هجري . حكومت كرد. اوفردي جنگجو بود ودر صدد بود روش چنگيز خان را دنبال كند. دوران او آغاز دوران اختلاف بين بزرگان مغول است.مشاوران اصلي او قداق و چينقاي ، دوتن از عيسويان بودند كه گيوَ ك خان را براي حمله مجدد به سرزمينهاي اسلامي و ايران برانگيختند ولي مرگ گيوَ ك خان كه بر اثر افراط در نوشيدن شراب رخ داد اين برنامه را ناتمام گذاشت .
5ــ منكوقاآن648ــ657هجري . ،پس از مرگ گيوَ ك خان بر سر انتخاب قاآن جديد اختلاف شروع شد و زوجه گيوك خان بنا بر رسم مغولها نيابت سلطنت را به عهده گرفت . سرانجام مجمع بزرگ مغولان در دشت قبچاق ، منگو فرزند سرقويتي خاتون بزرگ و نامدار مغول را به قا آني انتخاب كردند و سلطنت از ميان اولاد اوگتاي قا آن خارج گرديد و به دست شعبه ديگري از مغولان يعني فرزندان تولوي افتاد . منكو قا آن ابتدا مخالفين و توطئه گران را سركوب كرد . او از پادشاهان نسبتا خوشنام مغول است . در دوران او شماري از فضلاي ايراني به مغولستان اعزام شدند تا در ادارات و ديوانهاي مغولي به كار بپردازند و از اين زاويه بسياري از لغات فارسي در ميان مغولها رايج گرديد . او تمام اديان را در سرزمينهاي تحت حاكميت خود آزاد گذاشته بود . دوران او دوران شروع جنگهاي صليبي ميان مسلمانان و مسيحيان است ودر همين دوران  منگو ، برادرش هلاكو را مامور فتح دژهاي اسماعيليان و فتح بغداد كرد. منگو در سال657 هجري هنگام فتح چين جنوبي در گذشت .
6 ــ قوبيلاي قاآن،657ــ...هجري .  پس از مرگ منگو برادرش قوبيلاي زمام حكومت را در دست گرفت و سپس تمام چين جنوبي وهندو چين و جاوه و ژاپن را تسخير نمود . پايتخت او شهر پكينگ بود كه خان باليغ ناميده ميشد . در دوران قوبيلاي ايران تحت حاكميت هلاكو خان و برادر زاده اش اباقا خان بود . دوران قوبيلاي دوران بناي عمارات و كاروانسراها و بيمارستانها و رسيدگي به اوضاع ارباب صنايع و حرفه هاست . در دوران او بخشهايي از قران و انجيل و تورات و كتابهاي بودايي به مغولي ترجمه شد. ماركوپولو كه سفر نامه اواز آثار فراموش نشدني ست در دوران اين امير مغول  به مدت بيست سال مشاغل بسيار مهمي رابه عهده داشت . دوران او اوج دوران انتشار زبان فارسي در چين است زيرا رفت و آمد ايرانيان به چين و وجود ايرانيان ماوراءالنهر و مهندسان ايراني در ارتش مغول آنقدر زياد بود كه در برخي نقاط چين شهرهايي به سبك شهرهاي خود در ايران ساخته بودند. يكي از نزديكترين مشاوران و وزيران قوبيلاي شخصي به نام سيد اجل از ايرانيان مقيم چين بود كه به مدت بيست و پنج سال 658ــ683 هجري در مقام وزارت بود .
ب: پادشاهان مغول در ايران.  ايلخانان غير مسلمان
1ــ هلاكوخان مغول 651ــ663هجري . تا دوران هلاكو خان حكمرانان ايران از سوي قا آن مغول انتخاب ميشد و ايران در حقيقت زير نظر قا آن اداره ميشد . با آمدن هلاكو خان به ايران در حقيقت سلسله مستقل پادشاهان مغول در ايران تشكيل شد.در زمان اوكتاي ،بهاالدين محمد جويني به صاحبديواني كل ممالك مغول انتخاب شد و در اين مقام تا سال651 هجري بر قرار بود . هلاكو خان در سال 651 هجري براي پايان دادن به كار اسما عيليان كه در دژهاي خود به استقلال ميزيستند و پايان دادن به كار حكومت خلفاي عباسي روانه ايران شد . در اين كار مسلماناني كه از اسماعيليان ناراضي بودند و نيزمسيحيان كه با دستگاه خلافت بودند با مغولان همكاري داشتند . اسماعيليان در اين دوران هنوز پنجاه دژ مستحكم را در اختيار داشتند . براي حمله به اسماعيليان و مركز خلافت ،هلاكو خان با لشكري كه شمار آن  صد و بيست هزارنفر بود روانه ايران شد . ظرف چهار سال كار اسماعيليان پايان داده شد و در سال 654هجري با فتح قلعه الموت ،اسماعيليان منقرض شدند . در دستگاه فرسوده خلافت عباسي در اين دوران تضادهاي شديدي ميان درباريان و بخصوص شيعيان و سنيان و وجود داشت بخصوص شيعيان در اين دوران ازفشار دستگاه خلافت  و ويراني مقبره امامان شيعه به دست پسر خليفه در سامرا خشمگين بودند .  پس از كشاكشهاي فراوان سرانجام بغداد به دست هلاكوخان كه خواجه نصيرالدين طوسي وزير دانشمند شيعه و شماري ديگر از فضلاي ايراني در ركاب او بودند   پس از كشتاري كه شمار مقتولين را تا هشتصد هزار نفر بر آورد كرده اند فتح شد . غارت بغداد و كشتاروحشيانه عمومي به مدت يك هفته ادامه داشت و اين شهر كه مركز مسلمانان كل جهان و امپراطوري ششصد ساله عباسيان ومركزتجمع دانشمندان و اهل تفكر و كتابخانه هاي نفيس بود پس از آن هرگز نتوانست آباداني و رونق گذشته خود را باز يابد . پس از فتح بغداد ،العلقمي وزير شيعه آخرين خليفه عباسي ،از سوي هلاكو در وزارت ابقا شد و سپاهيان مغول به فتح حلّه و كوفه و نجف و خانقين مشغول شدند . در ميان شهرها ،شهر واسط در مقابل مغولان دليرانه مقاومت كرد و پس از كشتاري چهل هزار نفره فتح گرديد . پس از آن فتوحات مغولان با فتح الجزيره ، شام ، حلب و دمشق ادامه يافت . اين فتوحات در مرز مصر به دليل مرگ قا آن بزرگ مغول در مغولستان ، متوقف ماند . هلاكو خان مراغه را به پايتختي و خواجه نصير الدين طوسي را به وزارت انتخاب كرد و پس از درگيريهاي فراوان با شاهزادگان مغول در سن چهل و هشت سالگي در19 ربيع الاول سال 663 هجري، 1265 ميلادي در    آذربايجان   در گذشت و در دهخوارقان  و يا به قول سر پرسي سايكس  در جزيره طالا در درياچه رضاييه كه مركز گنجهاي او بودمدفون گرديد . اوفردي به غايت هوسران واهل عيش و عشرت بود . هلاكو خان مذهب بودايي داشت و همسرش دوقوز خاتون عيسوي بود و به همين علت دوران هلاكو دوران رشد و رونق عيسويت در ممالك تحت سلطه هلاكو خان بود
.
2ــ اباقاخان663ــ 680هجري . اباقاخان در دوران پدرش هلاكو خان بر خراسان و مازندران حاكم بود و پس از مرگ هلاكو خان با اعمال نفوذ مادرش كه زني عيسوي و مقتدر بودبه جاي هلاكو خان بر تخت فرمانروايي نشست . ازدواج او با مريم دختر امپراطور روم شرقي  كه قرار بود به همسري هلاكوخان در آيد وبه دليل مرگ هلاكو به ازدواج اباقاخان در آمدبر اعتبار و اقتدار او افزود . از دوران اباقاخان مغولان ايران ديگر چندان تحت نفوذ مغولان فرمانروا بر مغولستان نبودند . وزارت اباقاخان را مثل دوران هلاكو خواجه شمس الدين صاحبديوان جويني بر عهده داشت . پسر او خواجه بهاالدين محمد جويني نيزدر اصفهان و عراق عجم حكم ميراند . جويني ها درتعمير خرابيهاي مغولان و ايجاد قريه ها و روستاهاي جديد تلاش فراوان كردند . در دوران اباقا خان دو زن بركرمان و فارس حكومت ميكردند. فارس تحت سيطره ابش خاتون و كرمان در فرمان تركان خاتون بود . پايتخت اباقا خان شهر تبريز بود . دوران اباقا خان ازجمله به جنگ با بركاي پسر جوجي خان مغول ،ومسلمانان مصر گذشت ولي در اين جنگها موفق نبود . اباقاخان به ويژه از پيروزي مسلمانان مصر بر مغولان چنان خشمگين شد كه دستور داد معين الدين پروانه را كه از طرف او حكمران روم بود  كشتند و قطعه قطعه كردند و در ديگ پختند و مغولان او را خوردند . اباقا خان در انديشه حمله مجدد به مصر بود كه در تاريخ 20 ذيحجه سال 680 هجري در گذشت . دوران اباقاخان دوران مراوده سفيران مغول و سفيران اروپايي و به ويژه دوران ارتباط با ادوارد اول پادشاه انگلستان است . اروپا و دنياي مسيحيت  و نماينده آن پاپ به دليل تضادشان با دنياي اسلام از مغولان حمايت ميكردند .
3ــ احمدتگودار،681 ــ 683هجري . پس از اباقا خان برادرش تگودار در مجمع مغولان ــ قوريلتاي ــ به جانشيني او انتخاب شد . تگودار هفتمين پسر هلاكو و متمايل به اسلام بود واز طرف علماي اسلام به احمد ملقب گرديده بود . او پس از بر تخت نشستن با بذل و بخشش فراوان بسياري را به سوي خود جلب كرد ولي ديگر شاهزادگان مغول ،از جمله ارغون خان پسر اباقاخان با توطئه هاي گسترده سعي كردند او را از تخت سلطنت به زير كشند . در اين كشاكش خاندان جويني از حاميان تگودار و مجدالملك يزدي از سياست پيشگان متنفذ و از دشمنان خاندان جويني ،از حاميان ارغون خان بودند . سلطان احمد تگودار در اين كشاكش با هوشياري نخست مسلمان شدن خود را اعلام كرد و بسياري از علماي اسلام و مسلمانان و قلاوون پادشاه مسلمان مصررا به حمايت خود برانگيخت و موجب شد بسياري از مغولان مسلمان شوند وبر دامنه اقتدارش افزوده شود . در اين كشاكش احمد تگودار،مجدالملك يزدي را نيز دستگير كرد و مغولان بر در خيمه سلطان ، مجدالملك را پاره پاره كرده و هر تكه از او را با پيك به اقليمي فرستادند ، با اين همه كشاكش بين تگودار و ارغون خان پايان نيافت و پس از ماجراهاي بسيارسرانجام تگودار در حين فرار دستگير شد و به دستور ارغون خان در بيست شش جمادي الاولي سال 683  با شكستن ستون فقراتش به شيوه مغولان كشته شد . بر اساس اعتقادات مغولان خون شاهزادگان مغول نبايد بر زمين ريخته شود به همين علت آنها را يا خفه ميكردند و يا با شكستن ستون فقراتشان به قتل ميرساندند .
4ــ  ارغون خان 683 ــ690هجري .  اندك زماني پس از بر تخت نشستن ارغون خان ، خاندان جويني قتل عام شدند.  دوران ارغون خان به جمع آوري مال و ثروت و كشاكشهاي داخلي گذشت . ارغون خان در ماه صفر سال 690 هجري در گذشت. دوران ارغون خان به دليل نفوذ فراوان طبيب يهودي او سعد الدوله كه بعدها به وزارت رسيد دوران نفوذ مجدد مسيحيان و يهوديان در دستگاه مغولان بود . سعد الدوله حتي ارغون خان را بر انگيخت كه به كعبه لشكر كشي كند وآنجا را تبديل به بتخانه مغولان كند و بزرگان مسلمانان را قتل عام كند ولي فرصت نيافت و در كشاكش توطئه ها به دست بزرگان مغول كشته شد . در دوران ارغون ميان مغولان و دنياي مسيحيت روابط گرمي وجود داشت .
5ــ گيخاتو، 690ــ 694هجري . پس از ارغون خان برادرش گيخاتو به سلطنت رسيد، او با باز كردن درب خزانه و پخش ثروتهاي ارغون سعي كرد چهره اي قابل قبول از خود ارائه دهد . بذل و بخششهاي گيخاتو و وزيرش صدر جهان به خالي شدن خزانه و شورش در شهرها كشيد . در اين كشاكش بايدو خان مغول نواده هلاكو با لشكري از مغولان به آذر بايجان حمله كرد ، گيخاتو از برابر او گريخت ودر دشت مغان حين فراردستگير گرديد و به طريقه خفه كردن ، كشته شد . گيخاتو عليرغم بذل و بخششهايش فردي دايم الخمر و هوسران بود و بويژه در دوران او  زنان از تعرض خان مغول در امان نبودند و توسط گماشتگان او ربوده شده و به زور به محل اقامت خان روانه ميشدند .
 6ــ بيدوآغول از جمادي الاولي تا ذيقعده 694هجري .  پس از كشته شدن گيخاتو ،بيدو يا بايدو خان بر تخت سلطنت نشست. او از آغاز با شورش غازان خان پسر ارغون خان روبرو شد. غازان خان در سال 694 هجري مسلمان شد و همراه با او  صد هزار تن از مغولان اسلام آوردند و سرانجام مغولان مسلمان سپاهيان بايدو را شكست دادند و بايدو در 23 ذيقعده سال 694  هجري به امر غازان خان كشته شد . با قتل بايدو خان دوران حكومت مغولان غير مسلمان در ايران پايان يافت و حكومت مغولان مسلمان آغاز گرديد .
 پادشاهان مغول در ايران  ايلخانان مسلمان
   1ــ سلطان محمودغازان خان،694ــ703هجري . غازان خان در توروز سال 694 هجري 1259 ميلادي بر تخت سلطنت نشست ، نخستين فرمان او وجوب قبول اسلام براي مغولان واجراي آداب ديني اسلامي بود . مدت زماني بعد او دستور داد كليساها و صومعه ها وآتشگاههاي زرتشتيان و مراكز بوداييان را ويران كرده و تبديل به مسجد كنند . او همچنين دستور داد در مُهرهاي دولتي كلام شهادتين و در اول فرمانهاي رسمي جمله « بسم الله الرحمن الرحيم »را حك كرده و بنويسند و در سكه ها نام خلفاي چهار گانه را به رسم دوره عباسيان نقش كنند و سران و بزرگان مغول كلاهها را از سر برداشته و عمامه بر سر بگذارند . اين كارها موجب طغيان شماري از شاهزادگان واميران مغول گرديد ولي غازان خان با شدت تمام آنها را سركوب كرده و كشت . دوران غازان خان دوران تصفيه هاي خونين درون دستگاه حكومت بود . قتل امير نوروز عامل مسلمان كردن غازان خان ووزير و مشاور او، قتل عام خونين برادران و پسران و خانواده امير نوروز در ذي القعده 696هجري ، قتل صدر جهان  ــ دو نيمه كردن او ــ وزير ديگر غازان خان در رجب 697هجري از نمونه هاي اين تصفيه هاست . دوران غازان خان همچنين دوران جنگ با مسلمانان مصر و شام است كه  خان مغول موفقيتي به دست نياورد . در دوران غازان خان مغولان و اروپاييان روابط پر رونقي با يكديگر داشتند.غازان خان در مراجعت از يكي از لشكر كشي ها در تاريخ 11 شوال سال 703 هجري در قزوين در سن 33 سالگي در گذشت . جسد او را به تبريز بردند و به خاك سپردند . غازان خان  عليرغم اينكه جثه اي كوچك و چهره اي زشت داشت فردي نيرومند و متهور و در لشكر كشي كار آزموده بود . او فردي مذهبي و سختگير بود و در خونريزي و سخت كشي عليرغم مسلمان بودن چيزي كم نداشت . خطابه او در هنگام فتح دمشق از احاديث و آيه هاي قراني اقتباس شده است و نشان دهنده وضعيت فكري و اعتقادي اوست ، او به رسم چنگيز خان قوانين خاصي را تدوين و جاري كرد كه به ياساهاي غازان خاني معروف شد . از او ابنيه  و مساجد و خانقاههايي به يادگار مانده است .از دوران غازان خان تا پايان دوران مغولان ، در ايران اسلام آيين رسمي و مورد حمايت مغولان بود.
 2ــ سلطان محمدخدابنده  703ــ716هجري .  اوبرادر غازان خان بود و با كشتار مدعيان سلطنت و شاهزادگان مغول بر تخت نشست . نام سلطان محمد خدا بنده در ابتدا  نيكولا  بود و به دليل تبليغات مادرش كه زني مسيحي بود  به مسيحيت  تمايل داشت. بعد از ازدواج با زني مسلمان به تشويق او مذهب حنفي اختيار كرد وسرانجام با تبليغات يكي ازعلماي شيعه در سال 709 هجري شيعه شد ، به همين علت شيعيان او را خدا بنده   و اهل سنت او را خر بنده لقب دادند . وزارت اين پادشاه مغول را خواجه رشيد الدين فضل الله همداني به عهده داشت . سلطان محمد خدابنده در سال 704 هجري دستور ساختن شهر سلطانيه را صادر كرد و اين شهر تا ظهور تيمور يكي از شهرهاي بزرگ و پر جمعيت ايران بود . در دوران او گيلان كه به مدد وضعيت طبيعي خود و دلاوري مردمانش از دسترس مغولان به دور مانده و تسخير نشده بود به سختي بسيار فتح شد . دوران او  عصر  ورود علماي شيعه از اطراف و اكناف به ايران  و اقتدار يافتن  شيعه است . علامه حلّي و پسرش كه هر دو از علماي صاحب نام شيعه و از شاگردان خواجه نصيرالدين طوسي اند از نزديكان و مقربان خدابنده بودند و در او نفوذ بسيار داشتند . سلطان محمد خدا بنده به علت افراط در شهوتراتي و افراط درخوردن غذا در چهل سالگي در بيست و هشت رمضان سال 716 هجري درسلطانيه در گذشت و در همانجا به خاك سپرده شد. دوران او  در مقايسه با دوران قبل از او، به طور نسبي از دورانهاي خوب و آرام حكومت مغولان در ايران است .
3ــ سلطان ابوسعيد بهادر خان716ــ 736هجري . ابوسعيد در دوازده سالگي بر تخت سلطنت نشست.  دوران او  عصرآغاز افول  مغولان و قتل و كشتار خاندان جويني در كشاكش هاي درون دربار بر سر قدرت است . پيش از قتل جويني مير غضبان دربار فرزند شانزده ساله جويني را در مقابل پدر سر بريدند و بعد وزير هفتاد و سه ساله را به رسم مغولان از ميان با ساطور به دو نيمه كردند . مدت زماني نگذشت كه شماري از توطئه گران در كشاكشهاي دربار به همين سرنوشت دچار شدند . تنها امير چوپان شوهر خواهر  ابو سعيد كه از مقتدر ترين اميران بود موفق شد مقام خود را تثبيت كند . پس از مرگ  همسر امير چوپان، ابوسعيد دومين خواهر خود ساتي بيك را كه زني بسيار زيبا بودبه امير چوپان داد و بر قدرت و نفوذ امير چوپان افزوده شد  اما اين ماجرا ديري نپاييد. امير چوپان دختري بسيار زيبا و متاهل به نام بغداد خاتون داشت كه دل از شاه مغول ربوده بود . سلطان ابو سعيد دستور داد امير چوپان دختر را از همسرش شيخ حسن ايلكاني جدا كرده و طلاق او را تقاضا كندتا او بتواند با  بغداد خاتون ازدواج كند . امير چوپان از اين فرمان سر پيچي كرد و ماجرا به كشته شدن امير چوپان ويكي از پسرانش و ازدواج ابو سعيد با بغداد خاتون خاتمه يافت . شورش حكمران خراسان ، هجوم ازبكان به قلمرو ابو سعيد و ازدواج با دلشاد خاتون نوه زيباي امير چوپان كه پدر و پدر بزرگش به دست سلطان مغول به قتل رسيده بودند از ديگر ماجراهاي دوران ابو سعيد است . ابوسعيد  خطي خوش داشت ، شعر ميسرود و ساز مينواخت و سرانجام حين لشكر كشي براي دفع ازبكان در13 ربيع الاول سال 736 هجري در شروان در گذشت و در سلطانيه به خاك سپرده شد . با مرگ او دوران انحطاط و زوال مغولان در ايران آغاز شد . از تاريخ  مرگ ابو سعيدبه بعد سلاطين مغول بازيچه هايي در دست اميران جلايري و اميران چوپاني بودند
4ــ ارپاگاون خان 13 ربيع الاول تا4 شوال 736هجري .  پس از مرگ ابو سعيدچون از او فرزند پسري باقي نبود خاتونان مغول و اميران با كمك خواجه غياث الدين محمد ، يكي از شاهزادگان مغول بنام ارپاگاون را به سلطنت انتخاب كردند . او در آغاز سلطنت با ساتي بيگ همسر امير چوپان مقتول ازدواج كرد . دوران او به جنگ با پادشاه قبچاق ، قتل محمود شاه اينجو و جدال با مدعيان سلطنت گذشت . سرانجام دلشاد خاتون ــ همسربيوه سلطان ابو سعيد و نوه امير چوپان مقتول ــ به همراهي حاجي خاتون مادر ابو سعيد با جمعي از اميران عليه ارپاگاون شوريدند و طي جنگي كه رخ داد لشكر ارپاگاون شكست خورد وارپاگاون دستگير شد و به خانواده محمود شاه اينجو سپرده شد و به قتل رسيد وزير او خواجه غياث الدين محمد ــ پسر رشيد الدين فضل الله ــ نيزكشته شد .
5ــ  موسي خان از شوال تا 14 ذيحجه 736 هجري .  پس از قتل ارپاگاون ، موسي خان نوه بايدو خان مقام ايلخاني يافت . در دوران او امير شيخ حسن ايلكاني از حكمرانان بلاد روم و شوهر اول بغداد خاتون كه ابو سعيد او را به زور به عقد خود در آورده بود شورش كرد و سرانجام اين شورش به سقوط خان انجاميد .
6ــ محمدخان 736ــ 738 هجري . امير شيخ حسن ايلكاني  ، يكي از شاهزادگان مغول بنام محمد خان را بر تخت نشاند وخود زمام كارها را در دست گرفت . اوبراي انتقام از ابو سعيد كه زن او را به عقد خود در آورده بود ، دلشاد خاتون همسر پادشاه متوفي  ــ سلطان ابوسعيد ــ را به عقد خود در آورد.
7ــ طغاتيمورخان  737ــ 753هجري . اندك زماني پس از آغاز حكومت محمد خان ،جمعي از اميران ابوسعيد  ،شاهزاده اي به نام طغا تيمور خان را نامزد سلطنت كردند و بر امير شيخ حسن ومحمد خان شوريدند . در اين جنگ موسي خان ،امير قبلي كشته شد و طغا تيمور خان شكست خورده و گريخت ولي موفق شد درحدود خراسان حكومت خود را تثبيت كند.دوران طغا تيمور خان دوران ظهور خاندان چوپانيان درآذربايجان و عراق است كه برگهايي از تاريخ خشونت و تجاوز و ستم را به خود اختصاص داده اند .
  8 ــ ساتي بيك  739ــ741 هجري .  ساتي بيك شاهزاده خانم مغول ، دختر سلطان محمد خدا بنده ملقب به الجايتو ، خواهر سلطان ابوسعيد و همسر امير چوپان مقتول ــ پدر بغداد خاتون ــ با كمك امير شيخ حسن چوپاني بر تخت ايلخاني نشست . دوران ساتي بيك در حقيقت دوران اقتدار چوپانيان است .
 9ــ شاه جهان تيمور خان 739ــ740هجري .  با شروع سلطنت ساتي بيگ ، امير شيخ حسن بزرگ  ايلكاني  شاهزاده اي از مغولان را بنام شاه جهان تيمور خان به ايلخاني انتخاب كرد و لشكري جمع آورد و به مصاف شيخ حسن كوچك چوپاني و امد. دو لشكر و دو ايلخان در ذي الحجه سال 740 هجري در مراغه با هم روبرو شدند و شيخ حسن  بزرگ شكست خورد وبه بغداد برگشت و شاه جهان تيمور خان را معزول كرد و خود آغاز گر سلسله اميران ايلكاني يا آل جلاير گرديد.
10ــ سليمان خان ، 741ــ745 هجري . ساتي بيك سرانجام با شورش حامي اوليه اش شيخ حسن چوپاني و به بهانه اينكه ايلخاني از زنان ساخته نيست از تخت حكومت به زير كشيده شد . امير شيخ حسن يكي ازشاهزادگان مغول بنام سليمان خان را بر تخت نشاند و ساتي بيك را به زور به ازدواج او در آورد ، دوران سليمان خان دوران كشاكش ميان چوپانيان ، جلايريان ، خاندان آل مظفر، وخاندان اينجوست . در سال 744 هجري سرانجام شيخ حسن چوپاني ،شخصيت قدرتمند و بازيگر اصلي حكومت ايلخانان در آن دوران ،به دست همسر و جمعي از اهل حرم خود كشته شد . علت قتل او به حبس افكندن يعقوب  شاه يكي از امراي مقرب  به علت شكست در جنگ بود .بود . يعقوب شاه با همسر  شيخ حسن چوپاني رابطه عاشقانه داشت و چون همسر شيخ حسن فكر كرد كه راز از پرده بيرون افتاده و يعقوب شاه دستگير شده شيخ حسن را به قتل رسانيد . با قتل شيخ حسن چوپاني دوران سليمان خان به پايان رسيد.
  11ــ انوشيروان عادل 744ــ 756 هجري .  بعد از قتل شيخ حسن چوپاني و سقوط سليمان خان ، ملك اشرف برادر شيخ حسن چوپاني  ، شاهزاده اي مغول به نام انوشيروان را پس از كشاشهاي بسياربر تخت نشاند و او را انوشيروان عادل ناميد  . در دوران انوشيروان عادل حكمران واقعي  ملك اشرف چوپاني بود كه با ستم و خونريزي  بسياربربخش وسيعي حكومت ميكرد . ملك اشرف سرانجام درسال 759 هجري در جنگ با جاني بيگ پادشاه قبچاق كشته شد و دولت چوپانيان منقرض گرديد . ازانوشيروان آخرين ايلخان مغول تا سال 756 هجري سكه هايي باقيست و معلوم است كه بر تخت حكومت بوده و پس از آن سرنوشت او نامعلوم است .
در باره چنگيزيان و ايلخانيان
مغولان ياتاتاران ، زرد پوستاني  بدوي بودند كه در دره هاي كوههاي خين گان و سايان و رودهاي سلنگا و ارقون و كرولن و اطراف درياچه بايكال يعني نواحي ميان چين ومنچوري و سيبري جنوبي زندگي ميكردند . قبايل تاتار، قنقرات،قرقيز، اويغور، قيات،اويرات ، آرلات ، جلاير، كرائيت ، نايمان ، قرلق ، وقراختا ئي از اقوام و قبايل مغول بودند . اينان قبايلي وحشي و جنگجو بودند كه از طريق گله داري و حمله و هجوم به ديگر قبايل روزگار ميگذرانيدند . مذهب آنها پرستش آفتاب و آسمان و عناصر طبيعي بود و در ميان برخي از قبايل متمدن تر آنها ،مانويت رواج داشت . اكثريت مغولان سواركاران ، تيراندازان و جنگجويان شجاعي بودند كه از حمله و هجوم و كشتن و كشته شدن هراسي به دل راه نميدادند . مغولان توسط چنگيز خان كه از اعضاي قبيله قيات بود پس از جنگهاي فراوان ، متحد شدند وبر اثر ضعف و فساد و بي سياستي دولت خوارزمشاهيان چون سيلي بنيان كن به ايران سرازير شدند ويكي از سنگين ترين ضربات تاريخي را با كشتارها ي بيرون از شمار و ويراني شهرها بر ايران وارد آوردند .
تهاجم مغولان پس ازحمله اسكندر مقدوني و فتح ايران پس از سقوط ساسانيان توسط اعراب سومين هجوم و ضربه از خارج مرزهاي ايران به ايران بود .
ايران دوران خوارزمشاهيان عليرغم ضعف و فساد دولت خوارزمشاهيان و سلطه فئوداليزم ،يكي از آباد ترين و پرجمعيت ترين و بزرگترين كشورهاي آن روزگار بود . تهاجم مغولان با سياست كشتار و ترور عمومي همراه بود وامروزه براي ما كه قرنها از دوران مغولان فاصله داريم شايد قبول آمار و ارقام كشتارها و ويراني شهرها مبالغه آميز  بنمايد ولي واقعيات ثبت شده و اسناد تاريخي نشان ميدهند مبالغه اي در كار نيست . براي درك گستردگي ، پرجمعيتي و گسترش شهرهاي ايران آن روزگار بايد تاريخ ايران رااز قرن سوم تا آغاز حمله مغولان  بازخواني كرد و با ايران آن روزگار آشنا شد تا ابعاد فجايع و كشتارها قابل قبول و درك بشوند . خالي شدن شهرهاي كوچك و روستاها و پناهنده شدن صدها هزار تن از آوارگاني كه از مقابل مغولها گريخته و به اميد امان به شهرهاي بزرگ آمده بودند جمعيت شهر هاي بزرگ را افزايش بسيار داده بود وموجب شد كه پس از فتح اين شهرها آمار كشتگان افزايش يابد .
اكثر شهرهايي كه در هجوم مغولان كشتار و ويران شدند تا روزگار ماهرگز عظمت و شكوه گذشته را باز نيافته اند . به عنوان مثال  شهر بخارا از شهرهايي كه چشم و چراغ آن روزگار بود درذيحجه سال 616 هجري به دليل مقاومت مردم بخاراسراسر به آتش كشيده شد و چون در بخارا بسياري از عمارات از چوب ساخته شده بود خاكستر شد ومردمانش كشتار شدند . شهر سمرقند نيز پس از سه روز مقاومت به سرنوشت بخارا دچار شد و سرنوشت شهرهايي چون اتراروخجند نيز با آتش و خاكستر و خون رقم زده شد .در شهر خوارزم پايتخت خوارزمشاه ،چنگيز خان صد هزار تن ازصنعتگران را از ميان مردم جدا كرد وبه ممالك شرقي فرستاد و سپس دستور كشتار عمومي را صادر كرد . در خارج شهر به هر سپاهي مغول بيست وهفت تن  اسير داده شد تا كشتار شوند  . شهر جرجانيه مدتها در مقابل مغولان مقاومت كرد و پس از فتح آن توسط مغولان تمام مردم شهر كشتار شدند .  شهر مرو پس از پنج روز مقاومت فتح شد و شمار كشتگان در مرو به هفتصد هزار تن رسيد . شهر نيشابور پس از مقاومتي دليرانه  و پس از آنكه مردم نيشابور براي مقابله با مغولان ،سه هزار سنگر بر پا كرده و پانصد منجنيق ساختند و جنگيدند ، فتح گرديد و به انتقام خون داماد چنگيز خان ،تغاجار نويان ، يكسره ويران شد و تمام مردم كشتار شدند و حتي براي اينكه در ميان مقتولين كسي زنده نماند دستور داده شد كه تمام كشتگان را سر بريدند و حتي سگها و گربه هاي  را كشتند . شمار مقتولين شهر نيشابور كه از بزرگترين و آباد ترين شهرهاي دنياي آن روزگار بود  در اسناد متعدد ، بالغ بر يك ميليون و هفتصد هزار تن ذكر شده است . توس و مشهد نيز چنين سرنوشتي پيدا كردند .
 هجوم دوم مغولان پس از سال 626 هجري صورت گرفت . در هجوم دوم شهرها و مناطق ميافارقين ، ديار بكر ، ارزنه الروم ، ماردين ، نصيبين ، موصل، بدليس ، اخلاط ، مراغه ، اربل ، گنجه ، ارمنستان ، نينوا ، سامره ، سيستان ، غزنين ، كابل وبسياري از شهرها و مناطق ديگر از دم تيغ ، وآتش مغولان گذشتند .
در هجوم مغولان اگر چه سپاهيان سلطان محمد خوارزمشاه عليرغم كثرت خود كاري از پيش نبردند ولي مردم شهرهاي ايران در بسياري نقاط براي دفاع از هستي خود دليريهاو مقاومتهاي فراوان كردند كه در نهايت سودي نبخشيد و امواج غير متشكل مردم در مقابل سازمان‌يافتگي سپاهيان جنگچو و جرارمغول كاري از پيش نبردند .
از دوران هلاكو خان مغول ايرانيان اندك اندك در ميان مهاجمان جاي خود را گشودند و سرانجام مغولان حاكم بر ايران ،از رنگ و فرهنگ و مذهب ايرانيان تاثير پذيرفتند و درنهايت مانند ديگر سلسله هاي حاكم ، پس از دوران قدرت راه ضعف و اضمحلال پيمودند . بزرگان سياستمدارايراني اگرچه اكثر آنها خود در طيف فئودالهاي حاكم و صاحب قدرت‌قرار داشتند از دوران هلاكو به بعد از زاويه اي نقش مثبت داشتند ولي اين تمام حقيقت نيست .
 ضربه سهمگين مغولان ضربه اي تاريخي بود و آثار اين ضربه مهيب به صورت يكي از علتهاي منفي تاريخي بسياري معلول ها را پديد آورد كه تا قرنها بعد تاثيرات خود را در زمينه هاي مختلف به جا نهاد و روند رشد و حركت تاريخي ايران رادچار كندي و ضعف فراوان كرد . حمله مغولان داراي تاثيراتي آني بود كه در كشتارها و ويرانيهاي هول انگيز خود را نشان داد . اثرات آني ، مربوط به دوران اول حمله و عصر هجوم و توسعه طلبي مغولان بود . در دوران دوم ،عصر تثبيت حكومت مغول از دوران ايلخانان تا دوران اضمحلال ، تاثيرات ماندگار دوران مغولان   در عرصه قوانين حاكم بر ايران آن روزگار ودر زمينه هاي اجتماعي و اقتصادي وفرهنگي تا مدتهاي مديد خود را نشان داد ، مجموعه اين تاثيرات آني و تاثيرات ماندگار ،تبديل به عواملي تاريخي گرديد كه پيكره تناور ايران را دچار ناهمانگي و ضعف و بيماري نمود و به كندي حركت تاريخي يك ملت كهنسال انجاميد .
تاريخ نگاراني كه به دليل گرايش به ناسيوناليسم يا علائق مذهبي ، با تاكيد بر قدرت فرهنگ و تمدن ايراني و اسلامي برتاثيرات مخرب و ماندگار حمله مغولان درنگ نميكنند بخش عظيم و قابل تجربه اندوزي اين مقطع از تاريخ ايران  و سير علت و معلولي آن ،و لاجرم عقب ماندگيهايي راكه دامنه آن تا قرنها ادامه دارد از نظر مياندازند .
خشونت و بيرحمي چه در عرصه اقتصادي با چپاول مردم و چه در عرصه سياسي و اجتماعي با كشتارها و تجاوزها ، از مختصات حكومت مغولان و همراهان و همكاران  ايراني مغولان در ايران است.
مغولان بخصوص تا دوران غازان خان داراي قوانين جزائي وحشتناكي بودند . شكستن كمر محكومان ، در روغن گداخته فرو كردن ، سرب و روغن مذاب در گلو ريختن ، خوردن محكومان ، شكم دريدن ، در پوست گاو دوختن و دو نيمه كردن، از زمره شيوه هاي آنان براي مجازات محكومان بود، در برخي اوقات خانواده محكومان نيز با آنان كشتار ميشدند .
مغولان و هجوم مغولان به ايران در وجدان و حافظه تاريخي ايرانيان به صورت افسانه اي كابوس آسا خود را نشان ميدهد ولي در چين و مغولستان از چنگيز خان به عنوان سازمانده و فرماندهي توانا و خردمند و عامل اتحاد و ظهور تاريخي مغولان ياد ميشود .
 سلطنت  سازمان يافته پادشاهان مغول بر ايران در حقيقت از زمان هلاكو خان شروع شد . چنگيزيان معاصرخليفه سي و سوم تا خليفه سي وششم ، آخرين خليفه عباسي بودند. در زمان هلاكوخان كار خلفاي عباسي و اسماعيليان به پايان رسيد .
تاثير فقهاي سني دربار خلافت ونقش خليفه در برانگيختن مغولان در حمله به ممالك خوارزمشاهيان در اثر سركشي سلطان محمد خوارزمشاه نسبت به دستگاه خلافت ، و مدتي بعد تاثيرفقيهان شيعه و فقيه و عالم صاحب نام شيعه خواجه نصير الدين طوسي در كشاندن سپاهيان مغول به بغداد مركز خلافت عباسيان و كشتار هشتصد هزار نفراز مردم بغداد و اطراف آن ، از نكات قابل تاكيد و قابل بررسي دوران مغولان و كشاكشها و نقش  مذهب در ان دوران است كه ميتواند موضوع تحقيقي مستقل و جالب قرار بگيرد . اين تحقيق ميتواند نشان دهد  در حاليكه بزرگان سني و شيعه رسمي ــ كه برخي از آنها از تئوريسينهاي  صاحب نام و داراي احترام شيعيان يا سنيان هستند ــ در كنار خليفه وقت و يا خان مغول در اوج احترام و عزت ميزيستند و خود در زمره ثروتمندان و فئودالهاي قدرتمند دوران بودند خون صدها هزار تن از مردمان شيعه و سني شهري و روستايي از تيغه شمشيرها ميچكيد ، و در زير مهتاب و خورشيد خونگرفته و مهيبي كه بر ايران ميتابيد در كنار كوههايي از جسد و در ميان شهرهاي ويران ناموس يك ملت آماج وحشيانه ترين تاراج ها بود . در روزگار حكومت خميني و ادامه دهندگان حكومت خميني و هنگاميكه هنوز متون نوشته شده توسط خواجه نصيرالدين طوسي و علامه حلي و امثالهم بر سرنوشت ملتي حاكم است ودر دوراني كه العلقمي ها وزير آخرين خليفه عباسي و سپس نماينده هلاكو خان در بغداد در هاله اي از تقدس و احترام خود را مينماياند و در هنگامي كه ايران در بستر يك بيداري  مهار ناپذيرتاريخي به ويژه در زمينه مذهب و فرهنگ به جلو ميرود في الواقع بايد بر اين حقايق درنگ كرد و پلكها را گشود و ميراث متعفن و پوسيده آخوندها را در تمام زمينه ها به زباله دان سپرد .

    ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست: